زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
هلالِ مـاه بودن با تو و قـدِّ کـمان با من برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من تو سایهسار زینب باش حتی بر روی نیزه حـسینی کردن آزادگان این جهـان با من قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون بدان بر خاک تیره بُردن این دودمان با من اگر چه آیـه هایت را صدای هلهـله بُرده میان لشگر سرمستها، صد دل فغان با من اگر از نیزه افـتادی بیا فـوراً در آغوشم بیا تو، تازیانه خوردن از دست سنان با من حریف اشکها و بیقراریَش نخواهم شد رقیه با تو، دلداریِ جمع دخـتران با من تو هر کس را که میخواهی شفاعت کن ولی بگذار شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من |